معنی تیمی در لالیگا

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ابوحمزه ٔ تیمی

ابوحمزه ٔ تیمی. [اَ ح َ زَ ی ِ ؟] (اِخ) رجوع به مجمعبن یسار شود.


عمر تیمی

عمر تیمی. [ع ُ م َ رِ ت َ] (اِخ) ابن محمد. رجوع به عمر سهروردی (ابن محمدبن...) شود.

عمر تیمی. [ع ُ م َ رِ ت َ] (اِخ) ابن لحاء (غالباً آن را لجاء گویند) بن حدیربن مصاد تیمی. از شعرای عهد امویان بود و او را معارضات و مفاخراتی باجریر بوده است. وی در حدود سال 105 هَ.ق. در اهوازدرگذشت. (از الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: تاج العروس، طبقات فحول الشعراء جمحی ص 362، طبقات الشعراء ابن معتز ص 89 و الخزانه ٔ بغدادی ج 1 ص 360.

عمر تیمی. [ع ُ م َ رِ ت َ] (اِخ) ابن عبیداﷲبن معمربن عثمان تیمی قرشی. مشهور به ابن معمر. از فرماندهان شجاع و سید بنی تیم در عهد خویش بود. بسال 22 هَ.ق. تولد یافت. مدتی والی بلاد فارس بود. در سال 73 هَ.ق. عبدالملک او را به جنگ ابوفدیک فرستاد و وی شش هزار از سپاهیان او را بکشت و هشتصد تن را اسیر کرد، و از آن پس از مقربان عبدالملک بن مروان گشت و بسال 82 هَ.ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی ازعقد الفرید ج 4 ص 47 و تاریخ ابن اثیر ج 4 ص 104).


ابراهیم تیمی

ابراهیم تیمی. [اِ م ِ ت َ] (اِخ) نام یکی از زُهّاد. (ابن الندیم).


علی تیمی

علی تیمی. [ع َ ی ِت َ] (اِخ) ابن عبداﷲبن سنان طوسی تیمی، مکنّی به ابوالحسن. از بزرگان علمای کوفه. رجوع به طوسی (ابوالحسن علی...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 229 شود.


قلعه تیمی

قلعه تیمی. [ق َ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان زیدون بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان، واقع در 43 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 7هزارگزی باختر شوسه ٔ آغاجاری به بهبهان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنه ٔ آن 100 تن، آب آن از چشمه و چاه و محصول آن غلات، پشم، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

مترادف و متضاد زبان فارسی

تیمی

گروهی، باندی، دسته‌جمعی،
(متضاد) انفرادی

معادل ابجد

تیمی در لالیگا

756

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری